فرزین سوادکوهی، نفت خبر:
بزرگترین میدان نفتی ایران، با ۲۵ میلیارد بشکه ذخیره درجا و پتانسیل تولید روزانه نیم میلیون بشکه، سالهاست در سایه سیاستهای محافظهکارانه "صیانت از مخزن" خفته و میلیاردها دلار درآمد را به باد داده. میدان اهواز قربانی ترکیبی از تحریمهای خارجی و تعلل داخلی شده به گونه ای که از دولت های گذشته (شاید حتی تا امروز) مهندسان و مدیران میانی وزارت نفت، با استناد به حفظ ذخایر برای نسلهای آینده، جلوی توسعه اثربخش آن را گرفتهاند. این میدان با سه لایه اصلی آسماری، بنگستان و خامی، بیش از ۲۳ درصد از کل ذخایر نفتی کشور را در اختیار دارد و لایه اسماری اش در طی دهه ۱۳۵۰ ودر اوج شکوفایی، ، روزانه یک میلیون بشکه نفت تولید میکرد و اهواز را به نماد ثروت ملی تبدیل کرده بود. اما امروز، تولید کل میدان به حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار بشکه در روز سقوط کرده.افتی تاسف بارکه ضریب بازیافت را از پتانسیل ۴۰ درصدی به کمتر از ۲۰ درصد رسانده. این عقبماندگی، نه فقط یک آمار فنی، بلکه داستانی از فرصتهای ازدسترفته است چون هر سال بیش از ۱۰ میلیارد دلار درآمد بالقوه اش میتوانست صرف زیرساختهای خوزستان، کاهش آلودگی فلرها و ایجاد هزاران شغل شود .
پدیده "طرفداران صیانت از مخزن" برجستهترین مانع داخلی برای توسعه میدان اهواز بود. این گروه، عمدتاً متشکل از مهندسان محافظهکار و مدیران میانی در بدنه وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران، با شعار حفظ ذخایر برای نسلهای آینده، هرگونه ریسک توسعهای را سد میکردند. سیاست صیانت، که ریشه در اندیشه های محافظه کارانه بعد از انقلاب اسلامی دارد، در عمل به ابزاری برای تعلل تبدیل شد.
مثلا، تزریق آب یا گاز به لایه بنگستان یعنی همان روش استانداردی که در میادین مشابه عربستان اعمال می شود،سالها به تعویق افتاد، زیرا برخی کارشناسان، بدون آنکه به فناوریهای مدرن EOR توجه کنند هشدار میدادند که این کار "مخزن را خالی میکند". به همین دلیل هدررفت گازهای همراه در فلرها، که طبق برآوردها هرسال معادل ۵۳۶ میلیارد متر مکعب سوخت فسیلی را بدون بهرهبرداری صنعتی میسوزاند و آلودگی شدید اهواز را تشدید میکند موجب ضرر و زیان شدید اقتصادی و همچنین افزایش بیماریهای تنفسی در میان ساکنان محلی، خشک شدن هورالعظیم و مهاجرت نخبگان، هزینههای اجتماعی شده است.هزینههایی که هیچ "صیانتی" نمیتواند جبران کند.
گزارشهای رسمی شرکت ملی نفت ایران نشان میدهد که از سال ۱۳۹۵ تا ۱۴۰۲، مطالعات توسعه لایه بنگستان، که پتانسیل ۱۰۰ هزار بشکه اضافی دارد بارها متوقف شده است ، و آن هم نه به خاطر کمبود منابع، بلکه به دلیل عدم انسجام در تصمیمگیریها.
این میدان بدون فناوریهای پیشرفته بازیابی نفت (EOR) مانند تزریق گاز یا آب، به سرعت وارد فاز افت طبیعی شده است. نرخی که هرساله افتی ۱۰ تا ۱۵ درصدی دارد. در این میان اما لزوما تحریمها تنها بهانه لازم نبودند چرا که ضعفهای مدیریتی داخلی، به ویژه در دولتهای پیشین، نقش پررنگی در بروز این مشکل ایفا کرد.سوئیچ کردن شرکت مناطق نفتخیز جنوب به واحدهای ناکارآمد، کمبود بودجه ارزی و اولویتبندی میادین مرزی مانند غرب کارون، میدان اهواز را به حاشیه راند.
ریشههای این بحران را البته باید در لایههای پیچیده سیاستگذاری جستجو کرد. تحریمهای بینالمللی از دهه ۱۳۸۰، که شرکای خارجی مانند توتال و شل را فراری داد، ضربه اولیه را زد. ولی در ادامه همان رویکرد محافظهکارانه، همچنان در تضاد با تجربیات جهانی قرار گرفت.
در میدان غوار عربستان، همسایه اهواز، ضریب بازیافت یا EOR به بیش از ۵۰ درصد رسیده، در حالی که اهواز درجا میزند. حتی کارشناسان داخلی همسو، بارها هشدار دادهاند که صیانت بدون توسعه، معادل از دست دادن تدریجی است. در میادین غیرمشترک مانند اهواز، تعلل هایی از این دست اثری بدتر هم دارد. منابع محفوظ نمیمانند، بلکه با افت فشار طبیعی، برای همیشه گم میشوند. دولتهای پیشین، با تمرکز بر مذاکرات برجامی و انتظار از سرمایهگذاران خارجی، فرصتهای داخلی را نادیده گرفتند. کنسرسیومهای داخلی، که میتوانستند با بودجه ۳ هزار میلیارد تومانی عوارض آلایندگی، پروژهها را پیش ببرند، به حاشیه رانده شدند.
حالا اما باد تغییر در پاییز ۱۴۰۴ وزیدن گرفته. بر اساس اعلام مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران ، کارگروه ویژهای برای اجرای EOR تشکیل شده و پروژه آزمایشی تزریق آب به لایه بنگستان راهاندازی گردیده. این ابتکار، با استفاده از آبهای بازیافتی از فاضلاب اهواز و صنایع نیشکر، نه تنها تولید را ۲۰ هزار بشکه افزایش میدهد، بلکه فلرها را کاهش میدهد.
منابع آب جایگزین مانند آب شور نمکزداییشده نیز در حال بررسی است، و انتقال آب دریا همچنان در دستور کار قرار دارد. این گامها، که بر پایه دستورات وزیر نفت و تأکید بر تنوع EOR استوارند، نشاندهنده چرخشی از محافظهکاری به عملگرایی است. تولید کل کشور در سال ۱۴۰۴ با ۶.۲ درصد رشد به ۴.۱۵ میلیون بشکه رسیده، و اهواز میتواند سهم خود را دوبرابر کند ، مشروط بر اینکه صیانت به جای مانع، به ابزار توسعه تبدیل شود.
در نهایت، داستان اهواز فراتر از یک میدان نفتی و بلکه نمادی از چالشهای ساختاری صنعت نفت ایران است. برای رهایی از این دام، نیاز به بازنگری در سیاستهای صیانت داریم. ادغام فناوریهای بومی با استانداردهای جهانی، تقویت کنسرسیومهای داخلی و اولویتبندی EOR در برنامه هفتم توسعه تنها یکی از اصلی ترین رویکردهایی است که باید در دستور کار قرار گیرد. اگر این درسها آموخته شود، اهواز نه تنها ثروت ملی را بازخواهد گرداند، بلکه الگویی برای میادین عقبمانده دیگر مانند منصوری و آغاجاری خواهد شد. زمان آن رسیده که صیانت، به جای حفظ گذشته، آیندهای پربار بسازد،آیندهای که نسلهای بعدی، نه از ذخایر خفته، بلکه از جریان پایدار ثروت، بهرهمند شوند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
اخبار مرتبط
1 روز قبل
1 روز قبل
1 روز قبل
1 روز قبل
1 روز قبل
ویدئو مرتبط
رسانه
رسانه
رسانه
رسانه
رسانه