شرکت ملی نفت ایران (NIOC) و بریتیش پترولیوم (BP) دو روی سکه تاریخ نفت خاورمیانهاند و هر دو از دل امتیازنامه دارسی متولد شدهاند اما ملی شدن صنعت نفت در ۱۳۲۹ مسیرشان را برای همیشه تغییر داد.
شرکت BP با خصوصیسازی، گسترش به آلسکا و آمریکا و سرمایهگذاری در انرژیهای پاک به غولی جهانی با ۲۴۸ میلیارد دلار درآمد تبدیل شد و در مقابل، NIOC با چالشهای تحریم، ناترازی گاز، و فرسودگی تجهیزات دستوپنجه نرم میکند و تولیدش از ۵.۵ میلیون بشکه در ۱۳۵۷(تقریبا ۳ برابر Bp)به زیر ۳ میلیون بشکه کاهش یافته است.
ملی شدن نفت در ۱۳۲۹ نقطه عطفی بود که BP را وادار به کاهش وابستگی به ایران کرد، درحالی که NIOC با قراردادهای فلات قاره و انتصاب مدیران ایرانی مانند رمضاننیا در پالایشگاه آبادان به استقلالطلبی ادامه داد.
لغو قرارداد کنسرسیوم در ۱۳۵۲، استقلال نفتی ایران را تثبیت و ضربهای تاریخی به انحصار شرکتهای نفتی غرب وارد کرد.
همزمان، BP با تغییر استراتژی و تمرکز بر میادین جدید مانند دریای شمال، از وابستگی به خاورمیانه فاصله گرفت و تشکیل اوپک در ۱۹۶۰ نیز نقش کلیدی در مقابله با انحصار هفت خواهران نفتی ایفا کرد.
پس از انقلاب، استقلال NIOC از "خروج از کنسرسیوم" به "خودکفایی مطلق" تبدیل شد اما جنگ تحمیلی و تحریمها ظرفیت آن را محدود کرد.
امروزه BP با ادغامهای جهانی (مثل آمکو) و فناوریهای نوین پیشتاز است درحالی که NIOC با چالش شفافیت مالی و جذب سرمایه مواجه است به طوری که در سال ۲۰۲۳ شاخص ریسک سیاسی ایران بالاتر از ۸۰ اعلام شد یعنی بالاترین سطح عدم اطمینان برای سرمایهگذاران جهانی در حالی که BP در بورسهای نیویورک و لندن حضور دارد و NIOC حتی سادهترین ارتباط نفتی با دنیا را هم دشوار طی میکند
پرسش اساسی اینجاست: آیا میتوان با اصلاح حکمرانی شرکتی و تفکیک مالکیت و مدیریت، الگوهای قراردادی رقابتی (IPC) و تعامل هوشمند با بازارهای جهانی، بار دیگر NIOC را به بازیگری مؤثر تبدیل کرد؟ پاسخ در گرو توازن بین "رونود مدیریت شرکت" و "همکاری جهانی" است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید